چند روزی بود که احساس خستگی می کردم...احساس می کردم نتیجه ی کارهایی که در این مدت انجام داده ام را ندیدم ,اما یک خبر هیجان انگیز و غافلگیر کننده حسابی سر حالم آورد
چند وقت پیش فراخوانی به نام جایزه ی ادبی ایران دیدم...از ایده ای که داشت خوشم اومد...دقیقا آخرین روزی که برای این فراخوان فرصت ارسال اثر گذاشته بودند,برایشان دو داستان کوتاه فرستادم,دیروز با من تماس گرفتند و اطلاع دادند که داستان من هم جزو آثار برگزیده است و در کتابی چاپ خواهد شد
باید اعتراف کنم که وقتی این داستان ها را می نوشتم فکر نمی کردم روزی در جایی مورد توجه قرار بگیرد ,چه برسد به اینکه درکتابی در کنار بیوگرا فی ام چاپ شود...به هر حال بیش از این که به این قضیه فکر کنم امیدوارم که این اتفاق باعث بشه که جدی تر و مداوم تر بنویسم...ا
****
این تصویر هم یه کار جدید محصول دوهزارو نه است که یه پیشی است به همراه ماهی اش !زیاد راجع بهش توضیح نمیدم ...ا
;)